مدح و مرثیۀ حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام
زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد جنان خوشبو شد از آن لحظهای که لحظهای کوتاه شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد به هرجا که قدم میزد شمیم یاس میپیچید بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد تمام دشت را آن شیر خـفته در نگاه او به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد نـمیدانـم خدا هـنگـام نـقـاشی ابـرویش کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد نمیدانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمۀ دیگر شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد به توفیق مقام عبد بودن میرسد هر کس غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد |